سلام ، نظراتت را دیدم اما از دستت خیلی دلخورم تو نظر دیروزی که برام گذاشته بودی قرار بود امروز عصر یا شب بیای باهم حرف بزنیم یک شعر گفته بودم دوست داشتم اخرین باری که درسال 92 حرف میزنیم به یاد ماندنی بشه میخواستم اخرین شعر 92 و خاطراتش را تو دفترم بنویسم اما نیامدی الان ساعت ده و نیم هست یک ساعتی هست توی روم منتظرتم اما وقتی این نظر را دیدم دیگه از اومدنت نا امید شدم و کلی ازت دلگیر که نمیدونم میتونم ببخشمت یا نه میخواستم یه دعا برای تحویل سال بگم و ...... کلی برنامه داشتم همه را هیچی کردی 

اما چون دیدم از خاطره ها گفته بودی میخوام منم از خاطره ها بگم البته من حافظه ی خوبی مثل تو ندارم و انقدر از دستت ناراحتم که نمیتونم دفتر خاطرم را هم بیارم بخونم و گلچینش را بنویسم اما خب تا حدودی یادم هست که بگم :

اگه اشتباه نکنم اخرهای ماه مهر بود که شما تازه اومده بودی روم یکبار اومدی خ من اول بار ازم پرسیدی عکس خودت هست یا نه اینجا بود که اولین حرف ها را باهم زدیم

بعدم با تست های روانشناسی (در حد تیم ملی ) شما شروع شد و با بحث در مورد امام زمان و شعر بالا گرفت .

بعدم هی باهم صحبت کردیم تا دیگه به هم عادت کردیم و امتحانات نمره و خانواده و درد دل و همه چیز را گفتیم .

اما همون طور که برخی چیز ها را تو درباره من میدونی منم بعضی صفت ها را از تو میگم :

خون گرم - صبور - عاشق شعر - بسیار حساس - وقتی هم که بهش برمیخوره یا روی نقطه ضعفش دست میزنی دیگه واویلا و .....

دوست داشتنی هات بردار کوچیکت ، دوباره شعر ، جمکران و البته از اخلاق استاد راهنمات هم خوشت میاد اما در مورد یکی از نظراتت که گفته بودی بعد از 15 فروردین اگه نیومدم ..... خیلی ازت ناراحت شدم و از تو انتظار همچین حرفی را نداشتم

الان دوباره دارم میرم پیش مادربزرگم میدونی ارزوم چیه یک نظر بزاری که حاوی یک قرار ملاقات دیگه باشه قبل از عید 

میخوام قبل از سال جدید ببینمت پس عید را بهت تبریک نمیگم .... فعلا بای

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: